رعایت اهلیتها در مدیریت پیامبراهلیت به معنی برخورداری از شایستگی لازم برای تصدی امور در حیطههای مختلف میباشد. رعایت این اصل در عرصهی مدیریت، یکی از مهمترین مسائل محسوب میشود. پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مدیران را با توجه به اهلیت آنان به عنوان مدیر، جانشین، و فرمانده انتخاب میکردند، که به نمونههایی از آنها اشاره میشود. فهرست مندرجات۲ - پرهیز از تصدی امور بدون اهلیت لازم ۳ - پرهیز از سپردن امور به نااهلان ۴ - سپردن امور به افراد لایق در سیره نبوی ۴.۱ - انتخاب مکرر ۴.۲ - پرچمداری حضرت علی ۴.۳ - جانشینی پیامبر ۴.۴ - فرماندهی ابوسلمه ۴.۵ - شایستگی و لیاقت ۴.۶ - مشورت با غیر مسلمان ۴.۷ - اوّلین کارگزار مکه ۴.۸ - امام مسلمانان ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - اهلیت در قرآنرعایت این اصل به قدری اهمیت دارد، که خداوند متعال در قرآن کریم، در مورد آن هشدار داده است: «ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها؛خداوند متعال امر میکند شما را که امانتها را به اهلش بسپارید.» ۲ - پرهیز از تصدی امور بدون اهلیت لازمآنان که بدون برخورداری از شایستگیهای لازم به خود این اجازه را میدهند تا بر مصدر امور قرار گیرند و بدون داشتن تخصّص دست به کاری بزنند، آن چه را که تباه میسازند فراتر از چیزی است که اصلاح میکنند. از امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح؛آن که بدون علم کاری انجام دهد، آن چه نابود میسازد بیشتر از آن چیزی است که اصلاح میکند.» و نیز فرمودند: «ان الرئاسة لا تصلح الا لاهلها، فمن دعا الناس الی نفسه و فیهم من هو اعلم منه، لم ینظر الله الیه یوم القیامه؛ریاست شایسته نیست؛ مگر برای اهلش، پس هر کس مردم را به خود بخواند و در میان مردم داناتر از او وجود داشته باشد، خداوند در روز قیامت به او نظر نخواهد کرد.» در جایی دیگر رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «چنین فردی نه تنها خود را به سقوط و تباهی کشانده است؛ بلکه امور مردم را که متصدی آن است، را نیز به تباهی کشانده است.» [۴]
برقی، ابو جعفر احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۹۳، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ق، چاپ دوم.
۳ - پرهیز از سپردن امور به نااهلاناز عوامل عمدهی ضعف مدیریتها و عدم پیشرفت کارها، سپردن امور به کسانی است که از شرایط کافی جهت تصدی مسئولیتها برخوردار نیستند. یعنی افراد فاقد علم و تخصص، قدرت و اقتدار، عدالت و تجربه هستند و بیبصیرت، ترسو و تنگنظر و....رهبران دینی و الهی خود همواره تاکید بر سپردن امور به افراد لایق و شایسته داشتهاند. «ابو برده» از «ابو موسی» نقل کرده است که گفت من به همراه دو نفر از پسر عموهایم بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شدیم. یکی از آن دو گفت: «ای رسول خدا ما را بر قسمتی از آن چه که خداوند تو را بر آن ولایت داده است، زمامداری ده.» دیگری نیز سخنی چنین گفت. حضرت فرمود: «انّا والله لا نولّی علی هذا العمل احدا ساله و لا احدا حرص علیه؛ [۵]
قشیری، ابوالحسن مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱۲، ص۲۰۷، شرح نووی، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ق.
[۶]
بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۹، ص۷۰۴، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۴۰۱ق، چاپ دوم.
به خدا سوگند ما هرگز به کسی که درخواست حکومت کند و یا بر کسب آن حریص باشد، حکومت نخواهیم داد.»اینها به دلیل این است که چنین شیوههایی باعث افول قدرت و زوال حکومت خواهد شد. از امیرالمؤمنین روایت شده است که آن حضرت دربارهی شایستگی خویش برای خلافت گفت که آنان مکرر از رسولخدا شنیده بودند که میفرمود: «ما ولّت امّة رجلا قطّ امرها و فیهم اعلم منه الا لم یزل امرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا الی ما ترکوا؛ هیچ امتی امر زمامداری خویش را به عهدهی شخصی که آگاهتر از وی در میان آن امت وجود دارد نمیسپارد؛ مگر این که روز به روز کار آنان به پستی و مذلت کشیده شود تا آن که به آن چه وا گذاشتهاند باز گردند». رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زمانی که متوجه میشدند فردی لیاقت و توانایی انجام کاری را ندارد، از او سلب مسئولیت کرده و آن را به فرد دیگری با تواناییهای بیشتر واگذار میکرد.در ماجرای ابلاغ سورهی برائت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابتدا این وظیفه را به ابوبکر سپرد. پس از اعزام ابوبکر، علی را خواست و به او دستور داد تا خود را به ابوبکر رسانده و ماموریت او را فسخ نماید و نامه را بگیرد و خودش ابلاغ کند. [۹]
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۷، تحقیق مارسدن جونز، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم.
[۱۰]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۱۲۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق، چاپ دوم.
۴ - سپردن امور به افراد لایق در سیره نبویدر سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ویژه در غزوات و سرایا، موارد متعددی را میتوان در زمینهی رعایت اهلیتها یافت. گرچه این امر موجب اعتراض برخی سران قبائل که هنوز پایبند سنن جاهلی پیشین بودند، میشد. تخلف و نافرمانی از تصمیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مبنی بر فرماندهی «اسامة بن زید» و اعزام نیروها به رهبری وی به سمت مرزهای روم تنها به دلیل جوان بودن اسامه، [۱۱]
مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۲، ص۷۶۰، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ۱۳۷۴ش، چاپ اول.
[۱۲]
ابن خلدون، ابوزید محمد بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۶۶، ترجمه عبدالحمید آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش، چاپ اول.
نمونهای از این اعتراضات به ساحت مقدس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. در این جا به برخی از مواردی که حاکی از رعایت این اصل میباشد، اشاره میکنیم.۴.۱ - انتخاب مکررانتخاب مکرر یک فرد برای ماموریتهای متعدد، خود نشانگر لیاقت و اهلیت آن شخص بود.جانشینی «ابنام مکتوم» سیزده بار به جای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مثال در جنگهای ذی قرد، بنیلحیان، بنیسلیم نمونهای از رعایت اهلیتها در سیرهی نبوی است. [۱۳]
ابن عبدالبر، ابو عمر یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ق، ۱۴۱۲، چاپ اول.
[۱۴]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۴۹۴، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق، چاپ اول.
نیز سپردن فرماندهی به «زید بن حارثه» در سریههای متعدد از جمله سریههای عیص، طرف، حشمی و قرده از این قبیل میباشد. [۱۵]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۵-۱۸۳، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق، چاپ اول.
۴.۲ - پرچمداری حضرت علیاز جملهی این موارد میتوان به انتخاب حضرت علی (علیهالسّلام) از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عنوان پرچمدار لشگر مسلمین در پیکار خیبر اشاره نماییم. در این نبرد که در سال هفتم هجری در مدینه رخ داد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به منظور سرکوبی یهودیان که درصدد ضربه زدن به پیکره اسلام بودند، تصمیم گرفت تا کانون توطئهی خیبر را درهم شکند. ایشان پس از اینکه پرچم را به افرادی سپردند که در فتح قلعهی خیبر ناکام ماندند، در مرحلهی آخر پرچم را به دست علی (علیهالسّلام) سپردند و ایشان نیز با شجاعت و مدد الهی موفق به فتح خیبر شد. [۱۶]
ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، ج۲، ص۳۳۴، تحقیق مصطفی سقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
[۱۷]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲-۱۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ش، چاپ دوم.
۴.۳ - جانشینی پیامبرسال نهم هجری، عربستان شاهد بزرگترین حرکت نظامی مسلمانان بود. این جنگ علیه امپراطوری بزرگ روم بود که ظهور قدرتی جدید را تحمل نمیکرد. پیامبر به دلیل دوری مسافت و بیم آن که دشمنان بر مدینه هجوم آورند و منافقان توطئه کنند؛ لذا میبایست شایستهترین افراد را جانشین خود در مدینه نماید. به همین خاطر رو به علی کرد و فرمود: «مدینه را جز ماندن من یا تو شایسته نیست.» [۱۸]
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۸۹-۱۰۰۵، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم.
[۱۹]
شیخ مفید، محمد بن محمد نعمان، الاختصاص، ص۱۵۵، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، چاپ اول.
۴.۴ - فرماندهی ابوسلمهپیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به هیچ وجه، رتبه و موقعیت شخص را در انتصاب فرماندهی دخالت نمیداد. ایشان «ابوسلمه بن عبدالاسد مخزومی» را فرماندهی سریهای نمود که در آن کسانی به خاطر موقعیت و منزلت از او محقتر بودند، حضور داشتند. [۲۰]
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۳۴۰، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم.
[۲۱]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۵، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق، چاپ اول.
۴.۵ - شایستگی و لیاقتهم چنین عامل سابقه در اسلام مطرح نبود بلکه معیار اصلی، شایستگی و لیاقت بود؛ زیرا «عمروعاص» را به فرماندهی سریهای برگزید که در آن ابو عبیده جراح و فرماندهان بزرگی مانند ابوبکر و عمر بن خطاب حضور داشتند، در حالی که هنوز چند ماه از اسلام عمروعاص نمیگذشت. [۲۲]
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۷۶۹، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم.
[۲۳]
بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلایل النبوه، ج۴، ص۳۹۸-۴۰۰، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول.
۴.۶ - مشورت با غیر مسلماندر منابع تاریخی آمده است که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با غیر مسلمان اگر اهلیت داشت، در موضوع پزشکی مشورت میکرد. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از حصول اطمینان به حاذق بودن آنها، بیماری خود را وصف و مشورت مینمود. برای نمونه مشورت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با حارث را در موضوع دوا و درمان نقل کردهاند. [۲۵]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۱، ص۶۸۷، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق، چاپ اول.
۴.۷ - اوّلین کارگزار مکهپس از فتح مکّه، طولی نکشید که جنگ حُنین پیش آمد و به ناچار، پیامبر خدا و سربازانش باید از مکّه خارج شده، به سوی جبهه جنگ میرفتند. چون مکّه به تازگی از دست مشرکان خارج شده بود، باید فرماندار لایق و با تدبیری برای اداره آن تعیین میشد که به امور شهر مکّه که مرکز جزیرةالعرب و مورد توجّه عموم قبایل و اقشار مختلف مردم بود، رسیدگی کند و علاوه بر این، جلوی بینظمیهایی را که ممکن بود دشمنان به وجود آورند، بگیرد. پیامبر خدا، در میان همه یاران، جوان ۲۱ سالهای را به نام «عَتّاب بن اسید»، برای این مسئولیت بزرگ برگزید و برای وی فرمان صادر کرد.در این باره، آمده است: پیامبر خدا، پس از صدور فرمان حکومت مکّه برای عَتّاب، درباره اهمّیت این مسئولیت، خطاب به او فرمود: ای عَتّاب! میدانی تو را بر چه کسانی گماشتم؟ تو را بر مردمان شهر خدا گماشتم، و اگر برای آنان بهتر از تو سراغ داشتم، او را بر ایشان میگماشتم. [۲۶]
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۵۹، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم.
[۲۷]
ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، ج۲، ص۴۴۰، تحقیق مصطفی سقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
۴.۸ - امام مسلمانانو در نهایت بارزترین نمونهی این مساله در سیرهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، برگزیدن حضرت علی (علیهالسّلام) به عنوان جانشین و امام مسلمانان بعد از خود در جریان غدیرخم میباشد. [۲۹]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۰۸-۱۱۳، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق، چاپ اول.
۵ - پانویس۶ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رعایت اهلیت ها در مدیریت پیامبر(ص)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۵/۱۰. |